چرا مطالعه ابنسینا در جهان معاصر اهمیت دارد؟ قسمت سوم
چرا مطالعه ابنسینا در جهان معاصر اهمیت دارد؟ - قسمت سوم
* بخش اول و دوم مقدمه ی پروفسور جان مک گینیس بر ترجمه فارسی کتاب ابنسینا را در قسمت اول و دوم مطالعه نمایید.
... جهانبینی ابنسینا منحصر به جهان اسلام نماند و مرزهای سرزمینهای اسلامی را در نوردید. هر کس با ابنسینای لاتینی آشنا باشد نمیتواند تأثیر او بر توماس آکوئینی جوان را در رساله "در باب وجود و ماهیت"[1]انکار کند. توماس در این کتاب همان اندازه از ابنسینا نام برده است که از ارسطو یاد کرده. همچنین اگر نام ابنسینا در سرتاسر اثر شاخص توماس، کتابجامع الاهیاتچندان به چشم نمیخورد بیشتر از آن رو است که توماس در این سن تقریبا بسیاری از الهیات فلسفی شیخ رئیس را به جزئی از اندیشه خود بدل کرده بود. به همین نحو، فلسفه دانْس اسکوتوس نیز مملوّ از مؤلفههای برگرفته از متافیزیک ابنسیناست (حتی اگر –به اعتقاد من- عموماً با خلاقیت خاصی اندیشه ابنسینا را بد تفسیر کرده باشد). در نهایت دانته نیز ابنسینا را یک غیر مسیحی پرهیزکار دانسته که هر چند در بهشت جای ندارد، اهل دوزخ نیز نیست. در اینجا لازم به ذکر است که این اندیشمندان اروپایی و مسیحی حتی با واسطه ترجمه (و در مواردی ترجمههایی بسیار ضعیف) نیز به هوشمندی و قدرت نظام فلسفی ابنسینا پی برده و آن را به بخشی از جهانبینی مسیحی خود بدل کردند.
ملاحظه اخیر من درباره ترجمه مرا به نکته پایانی این مقدمه رهنمون میسازد. البته بهتر است آن را نه یک نکته بلکه یک چالش برای خواننده این کتاب بدانم. کتاب پیش روی شما ترجمه فارسی مواجهه من با ابنسیناست -و من در اینجا از همه کسانی که در تهیه این ترجمه نقش داشتند صمیمانه سپاسگزاری میکنم. با این حال، این ترجمه یک ترجمه کامل نیست. مقصودم از این عبارت آن نیست که بخشهایی از کتاب ترجمه نشده یا بد ترجمه شده است. منظورم آن است که شما خواننده عزیز میباید خود با اندیشه ابنسینا مواجه شوید و آن را در قالب واژگان و مصطلحاتی بریزید که فلسفه او را به فلسفهای زنده برایتان تبدیل کند. نیازی نیست که حرف او را بپذیرید، و اساساً اغلب شخصیتهای تاریخیای که پیشتر ذکر شد مخالف ابنسینا بودند. اما با این حال تلاش کردند او را فهم کنند و با این کار بر غنای اندیشه خویش افزودند. یک راه برای اندیشیدن درباره دیدگاههای ابنسینا و تعامل با آن (راهی که شخصاً به لحاظ فلسفی آن را پیشنهاد نمیکنم) آن است که اندیشههای او را اشیای گرانبهای تاریخی بدانیم، عتیقهای که از گذشته بهجای مانده و بهترین جای آن یک «موزه فکری» است تا از دور مورد تحسین قرار بگیرد، بدون آنکه هیچ ارزش عملی برای امروز ما داشته باشد. من شما را به این چالش فرا میخوانم که با ابنسینا به عنوان یک مخاطب زنده مواجه شوید، کسی که میتواند چیزی به شما بیاموزد، حتی اگر در نهایت شما آموزه او را نپذیرید.
کتاب پیش روی شما یک راه برای اندیشیدن درباره تفکر ابنسیناست –و این راهی است که من طبق آن اندیشیدهام-، اما بدون شک تنها راه برای اندیشه درباره فلسفه و جهانبینی ابنسینا نیست. ان شاء الله[2] پس از مطالعه این کتاب، علاقهمند خواهید شد تا بیشتر با فلسفه ابنسینا آشنا شوید. خوشبختانه برخی آثار ابنسینا تا کنون به زبان فارسی ترجمه شده است. برگردان کهناشارات و تنبیهاتاز مترجمی ناشناس و ترجمههای ادیب پیشاوری و محمدحسن ملکشاهی از همین کتاب، ترجمههای فتحاللّه کاشی، عبدالرحمن شرفکندی و علیرضا مسعودی ازالقانون فی الطبو ترجمههای محمّدعلی فروغی، مهدی قوامصفری، ابراهیم دادجو، عبداللّه انوار، محمّد محمّدی گیلانی و اکبر داناسرشت از بخشهای مختلف دانشنامه فلسفیالشفاءاز این دست است.
البته شیوه اندیشه و نگارش ابنسینا به هیچ وجه آسان نیست و فهم آن نیازمند تلاش بسیار است. اگر پشتکار داشته باشید، امید است که موفق شوید و در این هنگام –چه او را بپسندید و چه از او بدتان بیاید- ابنسینا نحوه اندیشیدن شما درباره جهان را به چالش خواهد کشید...
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته[3]